ویژگیهای نیمفضاها از نظر تاریخی در فوتبال
نیمفضاها نقطهی استراتژیک بنیادی هستند که نتایج مختلف را به دنبال دارند.هر چند که نیمفضاها نه تنها ویژگیهای مربوط به خود را از لحاظ ساختاری دارد بلکه از نظر تاکتیکی نیز حائذ اهمیت است.
این منطقه در برابر بسیاری از ترکیبهای رایج،برتری جزئی اما تاثیرگذار خود را دارد.این ترکیبهای مشخص و جنبههای تاکتیکی مثبت نیمفضاها در طول تاریخ خود را نشان دادهاند.به هر حال،یک ترکیب مشخص سازماندهی یک تیم در مواجه با شرایط مشخص است که با توجه فلسفهی مربی تعیین میشود.همانند یک فرهنگ یا آداب و رسوم،یک ترکیب در یک کشور و نوع بازی در آن کشور مشخص است.ترکیب یک تیم یک راه ساده سازی در فهم تاکتیکی حریف است که با توجه به تجربهی مربی و طرز تفکر او در تمرین چیده میشود.
ترکیب تیم،بر روی تخته نمایش داده میشود تا به بازیکنان وظایف مشخص و شخصیت داده شود.هیچ ترکیب دایره شکل یا ترکیب دلخواهی وجود ندارد.بلکه سیستمها با توجه به ساختارهای خطی تعیین میشوند.در هر صورت ترکیب یک تیم برای تعیین ساختاری خاص استفاده میشود تا وظیفهی هر کس در زمین مشخص باشد.
این دو جنبه،یعنی طبیعت ترکیب چیدن و تاثیر فرهنگ بر آن(همانند تیمهای لیگ جزیره) همانطور که قبلتر گفتیم در نحوهی استفاده از مرکز زمین و کنارهها تاثیرگذار است.پس در اینجا سر و کلهی نیمفضاها پیدا میشود.
خلاصه بگوییم:چون بازیکنان در ترکیبهای ابتدایی در نیمفضاها قرار ندارند با قرار گرفتن در این مناطق میتوانند اثراتی نامطلوبی را برای حریف بوجود بیاورند.خیلی از تیمها بازیکن مرکزی خود را کمی به سمت کنارهها میبرند.سایر تیمها مجبورند که در کناره دفاع نفر به نفر کنند در حالی که در تیمهای انگلیسی وینگرها کمتر به وسط میآیند.
در همهی این سناریوها نیمفضاها تاثیر بسزایی دارند.به دلیل اینکه نیمفضاها هیچ وقت در تاریخ فوتبال وجود نداشتهاند(به جز مربیانی چون ارنست هاپل) معمولاً برای حریف ناشناخته محسوب میشوند.بنابراین تیمهایی که در طول تاریخ حرکتهای استاندارد و ترکیبهای ثابت و خستهکننده داشتهاند،در مقابل نیمفضاها تسلیم میشوند.ترکیبهای باز و نامتراکمی چون ۲-۴-۴ سنتی دههی ۹۰ و سال ۲۰۰۰ به بعد مثالهای خوبی هستند.چه در بازیسازی(مقابل مهاجمین منفعل) یا در هنگام حمله(که نیمفضاهای عریضی خالی گذاشته میشدند.همانطور که گفتیم این موضوع به وینگرهای ثابت و دفاع نفر به نفر نیز مربوط میشود.با یک ساختار و جایگیری بهتر برخی از این مشکلات ترکیبهای ثابت برطرف میشود.اما باز هم آسیبپذیری خود را به دلیل تکراری بودن نشان میدهد.این واقعیت همیشه در فوتبال وجود دارد:توپ سریعتر حرکت میکند.
سپس تاکتیکهایی از نیمفضاها وجود دارد که بر ضعف ترکیبهای سنتی دلالت دارد.جهات پاس و گپها با بازی قطری به راحتی قابل نفوذ هستند.آن هم به دلیل جایگیری وینگرهای حریف و هافبکهای آنها در مرکز.
فرض کنیم یک تیم با ترکیب ۲-۴-۴ بازی میکند.چون ترکیب آنها عریض است(وینگرها در کانالهای کناری قرار دارند و هافبکها در مرکز زمین) نیمفضاها خالی شدهاند.تیم حریف دو هافبک را در راستای عمودی در نیمفضاها قرار میدهد.یک بازیکن در جلوی نیمفضا و در فاز هجومی است و بازیکن دیگر عقبتر و در نیمفضای خط دفاعی تیم خود حضور دارد.شماره ۶ یا مهاجم تیم مدافع میتواند این منطقه را پوشش دهد یا شیفت کردن آنها را مختل کند.اگر مهاجم این کار را بکند میانهی زمین رها میشود.این موضوع به تراکمِ ترکیب تیم خدشه وارد و دسترسی به توپ را سخت میکند.اگر حریف در کانال کناری بود از همتیمیهای خود دور میشود یا اگر در مرکز زمین بود مهاجم میتوانست دسترسی کافی را داشته باشد.علاوهبر این در انتقال رو به جلو مهاجم نمیتواند به خوبی در مرکز زمین مسلط باشد.در پرس مبتنی بر فضا این مشکلات کماند اما دیده میشوند.لیگ جزیره سلام میرساند؛).
همهی این شرایط یک سوال را ایجاد میکند.
نتیجهگیری:آیا نیمفضاها از مرکز زمین بهتر است؟
جدا از هر گونه تعصبی،نیمفضاها نه تنها دومین منطقهی مهم نیستند بلکه مهمترین منطقه در زمین فوتبال به حساب میآیند.البته که مرکز زمین مزایای زیادی دارد و نزدیکترین منطقه به دروازهی حریف است.اما نیمفضاها نیز در این منطقه شریکاند.علاوهبر این،نیمفضاها تفاوت تاکتیکی زیادی دارند.از مرکز زمین فقط دو انتخاب دارید.در نیمفضا علاوه بر مرکز به کانال کناری نیز دسترسی دارید.مرکز زمین و نیمفضا با هم تاثیر بهتری نیز دارند.با پاس دادن از نیمفضا به مرکز که شیفت شدن حریف و باز شدن فضاها برای پاس دادن را در پی دارد.این کار از انتقال از مرکز به نیمفضا یا برتری عددی در مرکز زمین نیز تاثیرگذارتر است.
سپس ذات قطری یا اُریب بودن نیمفضاها را داریم.در مرکز زمین میدان دید عمودی است و گاهی باید از دروازهی دور شوید یا آن را نادیده بگیرید.در نیمفضاها گزینههای اساسی و هشت برای حرکت وجود دارند.همچنین میدان نیز رو به دروازه است.همچنین در نیمفضاها ارتباط با دو منطقه بهتر است که در کانالهای کناری اینگونه نیست.در مرکز زمین دو جهت برای شیفت کردن دو منطقه وجود دارد و در نیمفضا یک جهت.هر چند که نیمفضا این پتانسیل را دارد که با شیفت به نیمفضای دیگر سه منطقه را حرکت دهد که قطعاً بهترین کار برای تعویض منطقه است.در شیفت بازی بین دو کانال کناری سرعت توپ باید بسیار زیاد باشد و کنترل آن سخت میشود.
همهی داستان همین بود.بحث دربارهی نیمفضاها بسیار تاکتیکی است.واقعیت این است که در رسانهها اشارهای به نیمفضا نمیشود.هر چند که این مناطق به دایره لغات مربیای چون یورگن کلوپ و آنالیز بازی او وابسته است و البته جوزپ گواردیولا که در بازی پوزیسنی خود به سایر مربیان در تمرینات و بازی خود اهمیت این موضوع را نشان میدهد.در این مقاله قصد داشتیم یک دید کلی نسبت به مزایای نیمفضا داشته باشیم.هر چند که در برابر سیل عظیم اطلاعاتِ این منطقه فقط یک صفحه را پر کردهایم.جنبههای تاکتیکی فردی،دریبل زدن،گزینههای پاس و ساختار دفاعی،همه و همهی اینها سر تیتر نیمفضا را برای مقالههای آینده باید داشته باشند.